او که متولد 1349 است، اعتقاد دارد برای هر کاری باید به خدا توکل کرد، شجاعت و ابتکار داشت و خسته نشد.
او میگوید: هنوز خیلی کار دارم بنابراین روحیه و جسمم را آماده نگه میدارم. علاوه بر طراحی گریم، مجسمهسازی هم میکنم، کلاس طراحی میروم، ورزش میکنم و... .
شهرام خلج یک دختر به نام کیمیا دارد که 12ساله است و پسرش پایا پنج سال سن دارد. او میگوید: ما بلدیم از کمترین امکانات برای لذت بردن از زندگی استفاده کنیم.
با او درباره خلاقیت، استعداد، پشتکار و رضایتمندی از زندگی به گفتوگو نشستیم.
از تجربههای شخصی برای رسیدن به موفقیت برایمان بگویید.
به نظرم خیلی از عوامل باید در کنار هم قرار گیرند تا موفقیت شکل بگیرد. استعداد که حتما باید وجود داشته باشد، بعد باید شرایط بروز استعداد فراهم شود. در حرفه گریم شاید خیلیها کارشان بهتر از من باشد، اما هنوز شرایط بروز استعداد آنها فراهم نشده است. برای من فضای کار مهیا شد، شاید روابط بود. شاید بهخاطر اخلاقم یا چهره و تیپم بود! گاهی وقتها تهیهکننده یا کارگردان مثلا از قیافهام خوشش میآید و به من کار میدهد! خیلی عوامل باید دست بهدست هم بدهند تا آدم بااستعداد بتواند وارد حرفهای شود و پیشرفت کند.
از صحبتهای شما میتوان چنین برداشت کرد افرادی که مهارت ارتباطگیری قویتری دارند، موفقترند؟
بله! به نظرم در دنیای ورزش و هنر علاوه بر ارتباط برقرار کردن، خیلیها بهدلیل قیافه و تیپ خوب بیشتر از دیگران موفق میشوند. البته بعد از ورود، آنهایی که پشتکار دارند و سطح علمی و کاری خود را بالا میبرند در آن حرفه دوام میآورند. مثلا بهرام رادان در ابتدا بهخاطر چهرهاش توانست وارد حرفه بازیگری شود، اما در ادامه به بازیگری جدیتر نگاه کرد، کلاس رفت و فنون بازیگری را یاد گرفت، پیشرفت کرد و ماندگار شد و به یکی از بازیگران خوب تبدیل شد.
چهره برای بازیگر که مقابل دوربین است، تاثیرگذار است اما برای شما که پشت دوربین هستید نباید چندان موثر باشد؟
اهالی سینما و تلویزیون معمولا خوشتیپ پرستند! هر چقدر در این دو حرفه خوشتیپتر و خوشقیافهتر باشی، موفقتری! من که نه خوشتیپم نه خوشچهره، خیلی برای کارم زحمت کشیدم! اگر این دو خصوصیت را داشتم حتما زودتر موفق میشدم.
شانس را چقدر در کار و زندگی موثر میدانید؟
من اسم شانس را توکل بهخدا میگذارم. معتقدم اگر خواست خدا باشد که کسی پیشرفت کند و موفق شود، خودش همه عوامل را مهیا میکند و آدم لازم نیست زیاد فکر کند که باید از چه راهی برود. البته نگاه ویژه خدا به آدمها به این موضوع ربط دارد که آن آدم چگونه قلبی دارد و در زندگیاش چه کاری کرده که خدا او را دوست دارد و کارهای او را رو به راه میکند و در زندگی کمتر با مشکل روبهرو میشود.
به نظر میرسد شما آدم سختگیری نیستید و شرایط زندگی و کار را پیچیده نمیکنید؟
اصلا نباید سخت گرفت. چون اگر آدم خوبی باشی، همه چیز زندگی با توکل به خدا رو به راه میشود و باید فقط مقدار کمی تلاش کرد. همان جمله معروف که میگوید: از شما حرکت از خدا برکت! خدا به قلب و نیت آدمها نگاه میکند، اگر خوب باشد خودش همه چیز را ردیف میکند.
این همه اعتقادات قلبی از کجا میآید؛ تجربههای زندگی شخصی، خانواده و...؟
به نظرم تنها راه اعتقاد به خدا، فکر کردن به این است که خدا وجود دارد و مراقب توست. فقط با توکل به خدا میتوان به نتیجه دلخواه رسید. برخی روزها که سر کار میروم از همان ابتدا میدانم که روز پرکار و سختی در پیش دارم. به خدا توکل میکنم و میدانم که کمکم میکند. گاهی هیچی در ذهنم نیست، اما باور دارم که خدا کمکم میکند و دقیقا همین اتفاق میافتد. اعتقاد به خدا، گرههای زندگی را باز میکند و باعث میشود خلاقیت و استعداد امکان بروز پیدا کند.
میگویند میکلانژ سالها به سنگی نگاه کرد تا مجسمه داوود را از آن بیرون آورد. شما هم زمان طراحی گریم و کار روی چهره یک بازیگر به این موضوع فکر میکنید که چگونه از صورت او چهرهای دیگر خلق کنید؟
در چهرهپردازی دقیقا این اتفاق رخ میدهد. گاهی چهره بازیگر شبیه نقشی که قرار است بازی کند، نیست و ما باید خیلی روی چهره او کار کنیم. قبل از هر حرکتی روی چهره بازیگر، باید بهدقت همهجوانب کار را بسنجیم. اگر میکلانژ با یک سنگ سر و کار داشت، ما با چهره انسان روبهرو هستیم که این کار را حتی سختتر میکند. با همه اینها، خلق کردن، کار بسیار لذتبخشی است.
از محیط خانوادگیتان برایمان بگویید، در چه فضایی بزرگ شدید که توانستید اعتماد به نفس خود را تقویت کرده و علاقهمندیهایتان را پیگیری کنید؟
من از بچگی خیلی برای زندگی زحمت کشیدم. خانواده ما از نظر مالی زیاد قوی نبود و من از سنی که توانستم کار کنم، دنبال کسب درآمد بودم. در خانواده ما کسی نبود که به من کمک کند و باید روی پای خودم میایستادم و همین باعث شد تا راهم را بهتر پیدا کنم. اعتماد به نفسی که شما از آن صحبت میکنید از اول نداشتم، اما برخی دوستانم در این راه به من کمک کردند. حتی گاهی کار ضعیفی ارائه میکردم، اما دوستانی داشتم که تشویقم میکردند و همین باعث میشد تلاشم را برای کار بهتر بیشتر کنم.
شما متولد سال 1349 هستید و از سختکوشی به عنوان ویژگی خوب نام میبرید، اما هر چه به نسلهای امروزی نزدیک میشویم، بچهها باهوشتر میشوند و به همان میزان، سختکوشی آنها کمتر میشود. شما به تفاوت نسلها اعتقاد دارید؟
نسلهای امروزی خیلی راحتتر زندگی میکنند و شرایط برایشان خیلی فراهم است. چند سال پیش که من میخواستم وارد حرفه سینما شوم، راه ورود به این حرفه خیلی سخت بود. کوچکترین اشتباه باعث اخراجت از کار میشد. اما الان جوانهایی هستند که مثلا بعد از یک ماه کار ادعای استادی میکنند و میخواهند یکشبه ره صد ساله را طی کنند. در حرفه ما هم چون امنیت کاری وجود ندارد، برخی تهیهکنندهها همین جوانهای بیتجربه را سرکار میبرند و اصلا هم کیفیت کار برایشان مهم نیست.
از مسیری که در زندگی طی کردهاید راضی هستید؟
بله، چون معتقدم خوشبختی یعنی قانع بودن. من احساس خوشبختی میکنم، چون از همه چیز راضیام. شیرینترین روزهای زندگیام، سختترین روزها هستند. وقتهایی که مثلا درآمدم روزانه 5000 تومان بود. یک سال این شرایط را تجربه کردم، اما در خانواده همه با هم خیلی شاد و راضی بودیم.
قانع بودن و با قناعت زندگی کردن هم مهارتی است که باید یاد گرفت، و گرنه چطور میشود هم شرایط سخت را سپری کرد و هم راضی بود؟
خاطرات تلخ بیشتر از خاطرات شیرین در ذهن میماند. تلخ به معنای شرایط سخت؛ شرایطی که برای خروج از آن باید خیلی تلاش کرد. تلاش تنها چیزی است که در زندگی ماندگار میماند. تلاشی که به نتیجه میرسد و آن هم فقط با توکل به خدا میسر است. برای رسیدن به هدف هم باید قدمها را درست برداشت و هم بهخدا توکل کرد.